داستان راحله
من، راحله، روانشناسی اهل کرمان در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات زن زندگی آزادی، از فاصله نزدیک مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و بر اثر این شلیک بینایی چشم راست خود را به طور کامل از دست دادم
در ابتدا و پس از دو عمل جراحی در ایران، دید چشم من در حد نور و سایه بازگشت اما برای بازگشت نسبی بیناییام طبق نظر متخصصان نیازمند پیوند قرنیه بودم. در همین حین، و به دلیل فشارها و تهدیدهای نیروهای امنیتی و محرومیت کار و تحصیل، مجبور به ترک ایران شد
ابتدا به ترکیه رفتم و پس از دوماه انتظار و در شرایطی که فشار چشمم به علت عدم انجام هیچگونه درمانی به شدت پایین آمده بود، با کمک زنجیرهای انسانی در کشورهای مختلف و دوستانم در ایتالیا موفق به اخذ ویزای درمانی ایتالیا شدم. پس با امید بسیار، برای درمان چشمم و بازگشت بینایی آن، راهی شهر رم شدم. اما در آنجا و در همان بررسیهای اولیه توسط پزشک متخصص و پیشنهاد استفاده از پروتز و تخلیه چشم، امیدم ناامید شد. اما من از پای ننشستم و به تلاشهای خود برای پیدا کردن راهی برای نجات چشمم ادامه دادم، چرا که تعدادی از متخصصان حاذق در ایران، اسپانیا و آمریکا نه تنها تخلیهی چشم را پیشنهاد نمیدادند، بلکه امکان بازگشت بیناییام و درمان چشمم در صورت از دست ندادن زمان طلایی را میدادند. در همین حین و با تلاشهای بسیار یکی از جراحان ایرانی مقیم آمریکا، امکان جراحی و درمان چشمم در یکی از بیمارستانهای شناخته شدهی آمریکا مهیا شد. سرانجام در روزهای پایانی سپتامبر و با کمکهای فراوان جمعی از ایرانیان مقیم ایتالیا، راهی آمریکا شدم و از همان ابتدا تحت معاینات دقیق پزشکی توسط متخصصان برای امکان و ارزیابی شانس بازگشت بیناییام در صورت جراحی شبکیه و همچنین پیوند قرنیه قرار گرفتم
اینک و با توجه به بالا بودن هزینههای درمانی آمریکا و البته با توجه به اهمیت زمان و از دست رفتن تقریبی زمان طلایی نجات بیناییام، نیازمند یاری شما هموطنان عزیزم هستم و پیشاپیش از تکتک شما کمال تشکر را دارم
با عشق و احترام